پارت۹

ویو ا.ت

اون.... همون دکتره بود .........یعنی ... چی.......اون پسره ..... اون ... و کشته... بود...... از اتاق دور شدم ... و کنار یه درخت نشستم ...... چرا........ چرا زندگی من اینجوری بود ...... حتی نمی‌دونم لارا کجا رفته ........... که اون پسره باز اومد و بعد از اینکه حرف زدیم ...... منو ... داخل قصر برد و توی یه اتاق گذاشت و روم پتو ریخت ...... خیلی دلم میخواست اسمش و بدونم پس......

+اقا

-ها

+اسمت چیه

-چرا میپرسی

+دلم میخواد بدونم

-جونگکوک....... جئون جونگکوک

+منم ا.تم

-اوم بخواب ببینم بچه

+من بچه نیستم

-پس چی هستی

+من بزرگم

-چند سالته

+من ۲۴

-منم ۱۷۹

+چیییییییی

- چیه خو

+چیه خو رو زهر مار ۱۷۹ مگه داریم مرتیکه ی گراز..... بزار ببینم این که خوناشام بود پس یعنی می‌تونه...... خون منو بخوره.....(توی ذهنش)

-اره میتونم

+تو صدای ذهن منو می‌شنوی

-اره

+‌نههههه نباید بشنویییی

-چرا

+ممکنه خصوصی باشه خو

-به من چه نمیتونم جلوش و بگیرم همه جوره می‌شنوم

+میگم

-ها

+............

ادامه دارد
------------------------------

میدونم کم بود ولی گوشیم داره خاموش میشه مامانمم میخواد گوشیم و بگیره فردا ۳ تا پارت میزارم
شب خوش
دیدگاه ها (۴)

پارت ۱۰

پارت۱۱

پارت۸

پارت۷

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

شوهر دو روزه. پارت ۸۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط